سریال The Night Of | آن شب
سال ساخت: 2016
ژانر: معمایی – جنایی
کشور سازنده: آمریکا
کارگردان: استیون زایلیان
نویسنده: ریچارد پرایس – استیون زایلیانپ
تعداد قسمتهای: یک فصل 8 قسمتی
معرفی سریال The Night Of | آن شب ؛ با بازی پیمان معادی
فکر نکنم یادم بره اون شبی که قسمت اول این سریالو دیدم! فقط میخواستم یه سریال کوتاه رو شروع کنم چون حوصله سریال چند فصلی رو نداشتم، ولی از دقیقهی ده به بعد، خشکم زد.
نه فقط به خاطر داستان، نه فقط به خاطر فضا و کارگردانی، بیشتر به خاطر اون حس خفهکنندهای که سریال داشت.
ازون سریالاس که با یه ضربه آروم شروع میشه ولی یهو پرتت میکنه تو دل یه کابوس واقعی. با شخصیت پسر اصلی میری تو قلب یه اشتباه، بعدش هی حرص میخوری، هی دلت شور میزنه.
پیمان معادی هم خیلی خوب بود، خیلی! بازیش دقیق، باورپذیر و در لحظه. نه اونقدری که بخواد شوآف کنه، نه اونقدری که محو شه. درست سر جاش.
کلاً The Night Of از همون چیزاییه که آدمو میکشه تو خودش، بیسروصدا. نه جیغ میزنه، نه خودشو تحمیل میکنه؛ ولی تا تهش میمونی، با یه حس اضطرابِ تلخ.

سریال The Night Of | آن شب درباره چیست؟
ماجرا از یه شب شروع میشه، شبی که برای یه پسر خجالتی و معمولی، قراره یه خاطره خاص بشه… اما همهچی میره به سمت کابوس. پسری که فقط خواست یه شب متفاوت داشته باشه، ناخواسته میافته وسط یه پروندهی قتل پیچیده. سریال قدمبهقدم نشونمون میده که چطور یه اشتباه، یا حتی یه ترس کوچیک، میتونه کل زندگی آدمو از هم بپاشه. پر از جزئیاته، پر از تنش، و هرچی جلوتر میری بیشتر با خودت میگی: اگه من بودم، چی کار میکردم؟
خطر اسپویل
از اینجا به بعد به موضوعات بیشتری از سریال می پردازیم، اما اگر سریال رو ندیدی بهتره که پس از مشاهده آن، سراغ این متن بیای.
ترس همه چیز را تغییر میدهد
ماجرای سریال آن شب، از یه شب لعنتی شروع میشه. شبی که همهچیز بهنظر ساده و شاید حتی عاشقانه میاد. اما ترس، اون هم ترسی که یه پسر بیتجربه و تنها تجربه میکنه، همهچیز رو خراب میکنه.
همین ترس باعث میشه تصمیماتی بگیره که انگار با دست خودش داره همه پلها رو پشت سرش خراب میکنه. اون لحظههایی که میتونست درست رفتار کنه، ترس قفلش میکنه. و از همون جا سقوط شروع میشه.
شخصیتها و پایان بینقص سریال The Night Of
از اون وکیل عجیبوغریب با صندل و پاهای تاولزده بگم؛ که یکی از شخصیتهای متفاوت و دوستداشتنی سریاله. نه قهرمانه، نه ضدقهرمان؛ یه آدم معمولی با دردی مزمن، با اخلاقی خاص، اما کاریزماتیک.
و اون پایان…
بی شعار و بی حرف اضافه در انتهای قسمت آخر؛ فقط میذاره فکر کنی. یه پایان انسانی و تلخ. از همه مهمتر، تغییر شخصیت اون پسر؛ از یه دانشجوی خجالتی و بیدستوپا، به کسی که قانون زندان رو یاد میگیره. نه با رضایت، بلکه با اجبار زندگی.
معرفی همه سریالها
ببینیم یا نه؟
بیشک، بدون هیچ فکر و تعللی سراغ این مینیسریال جنایی برو.
از اون شاهکارهای تلویزیونیه که وقتی تموم میشه، یه خلا درونت به جا میذاره.
به اونهایی که هنوز ندیدن غبطه میخورم… چون هنوز اون تجربه عجیب و لذتبخش رو پیشرو دارن.