سفر به شهر ممنوعه 1 : برج سیاه
سخن نویسنده
هر چیزی داستانی دارد. حتی نوشتنِ داستان “سفر به شهر ممنوعه” هم داستانی دارد. یک روز یک جا و در یک لحظه سوالی ذهنم را درگیر کرد. اگر تمام موجودات زنده به غیر از انسان؛ و تمام گیاهان و درختان و طبیعت هستی، به یکباره از بین برود؛ جهان امروزی به چه شکل خواهد شد!؟
همین یک سوال کافی بود تا دنیای سفر به شهر ممنوعه خلق شود.
سفر به شهر ممنوعه یک رمان طولانی نیست، گرچه میتوانست یک اثر با تعداد صفحات بسیار زیاد باشد. اما مخاطب هدف این کتاب، تنها افراد کتابخوان نیست. تاثیری که داستان این کتاب باید بگذارد، تاثیر مستقیم و به فکر فرو بردن مخاطب؛ پس از پایان کتاب است.
این کتاب برای آشتی دادن تعداد زیادی از مردم با کتاب و محیط زندگیشان نگارش شده است.
اگر در میان صدها هزار نفری که کتاب را مطالعه میکنند، تنها یک نفر به فکر فرو برود و با محیط زندگی خود مهربانتر باشد، من به عنوان نویسنده رسالت و کار خود را انجام دادهام.
من خوب میدانم که این کتاب عاری از اشتباه نیست، نظرات مثبت و منفی شما را با اشتیاق میخوانم و سعی در بهبود خود و قلمم خواهم داشت.
پیشاپیش از اینکه چشمان مبارک و زمان گرانبهای خود را برای مطالعه کتاب سفر به شهر ممنوعه، در اختیار نوشتههای من قرار می دهید؛ سپاسگزارم.
با احترام: رضا تکلی
.
بخش از کتاب سفر به شهر ممنوعه 1 : برج سیاه ؛ را باهم بخوانیم:
تاریکی مرا بلعیده است . . .
فاطمه به سمت اتومبیل رفت. سارا به تاریکی چشم دوخته بود؛ سکوت عجیبی بر فضا حکمفرما بود و او نمیدانست با سفری که در پیش دارد چه اتفاقاتی برای او و همراهانش رخ خواهد داد، اما با تمام این تاریکیها، نوری در ژرفای قلبش احساس میکرد و ایمان داشت، هرکس که جهت تحقق بخشیدن به رویایش تلاش کند، هیچگاه پشیمان و ناامید نخواهد شد.
اتومبیل شروع به حرکت کرد، چهار چراغ بزرگ در روبه رو و تعداد زیادی چراغ کوچک و پرنور روی سقف اتومبیل، تمام جاده را مانند روز روشن کرده بود. سارا علاقهای به نام اتومبیلها نداشت، به همین دلیل هم چیزی از فاطمه نپرسید، اما حس کرد این اتومبیل بدون مشکل خاصی آنها را تا مقصد میرساند.
دانیال ساکت بود و چیزی نمیگفت، سارا سرش را به شیشه تکیه داد و به جادهی بی آب و علف و خشکی که مقابلشان قرار داشت خیره شد، چند لحظه بعد چشمانش از تماشای جاده خسته شد و آنها را روی هم گذاشت. به محض بسته شدن چشمانش، خواب سراغش آمد و سارا نیز استقبال کرد. او در اعماق افکارش مدام به سفری که در پیش رویش بود میاندیشید. ساعت دو و نیم بامداد را نشان میداد که سارا خوابش برد. اتومبیل به تنهایی در جاده پیش میرفت و جز نور چراغهایش، نور دیگری به چشم نمیخورد. صدای وزش بادی از دوردست به گوش رسید. اتومبیل همچنان با سرعت در جاده پیش میرفت و تاریکی را میشکافت.
ما با دستان خودمان؛ جهنم را ساختیم…!
خیابانها یکی پس از دیگری طی میشد، سکوت کر کنندهای در شهر حاکم بود و هیچ اثری از انسان در خیابانها به چشم نمیخورد. سارا به همراه دوستانش درحال پیمودن مسیر بودند و شاهین نیز بالای سر آنها پرواز میکرد.
سارا هرازگاهی میایستاد و نفسی تازه میکرد. پاهایش رمق نداشت، خسته شده بود اما نمیخواست کسی متوجه شود.
شاهین خستگی سارا را حس کردهبود و بیقراری میکرد. چنددقیقهای نگذشته بود که هوا تاریک شد، سارا تعجب کرد و نگاهی به ساعتش انداخت؛ اما تا غروب آفتاب زمان زیادی باقی مانده بود. فاطمه به دوردست اشاره کرد.
«اونجارو نگاه کن سارا.»
سارا به جهتی که فاطمه اشاره میکرد خیره شد. ابری سیاه به سرعت آسمان شهر را در بر میگرفت.
فاطمه خوشحال شد و گفت:
«من هفده سالی هست که بارون ندیدم، باور کردنی نیست که اینجا قراره بارون بیاد!»
با شنیدن این جمله، دانیال جا خورد و با صدای مضطربی گفت: . . .
***
اگر به هر دلیل نسخه چاپی و کاغذی کتاب را نمیخواهید، میتوانید با مراجعه به سایت کتابراه، نسخه الکترونیکی آن را تهیه کنید.
نسخه الکترونیکی سفر به شهر ممنوعه 1: برج سیاه
Zahra –
اولین بار که این کتاب را خواندم باورش سخت بود ولی الان با اتفاقهایی که افتاده کرونا ، آلودگی هوا و نیومدن برف و باران در پاییز و زمستان باعث شده به این فکر کنم که آیندهی نه چندان دور سفر به شهر ممنوعه اتفاق میفته😔🥺
رضا تکلی –
از اینکه کتاب سفر به شهر ممنوعه رو مطالعه کردید از شما قدردانم. ابتدا من هم امیدوارم که این اتفاقات در آینده نزدیک و دور اصلا رخ نده، اما با توجه به اینکه ما با محیط زیست خودمان مهربان نیستیم، شاید این ماجراها دور از ذهن نباشد . . . به امید روزهای بهتر . . .
محمد هادی نظیفی –
سلام نسخه الکترونیکی کتاب در اپلیکیشن کتابراه ۹۲ صفحه(داخل برنامه) است که به گفته خودتون ناقص هست
همون نسخه ناقص هم جذاب بود ولی به نظرم یه توضیح کوچیک بدید تو اینجا و تو اپلیکیشن که کسی که داره دانلود میکنه بدونه نسخه کامل نیست و دو سؤال
۱- کتاب اصلی چند صفحه است؟
۲-قسمت یا قسمت های بعدی چاپ و تولید میشوند یا نه؟
رضا تکلی –
سلام و عرض ادب. سپاس از نظر و لطفی که به کتاب سفر به شهر ممنوعه 1 برج سیاه داشتید. بله طی مکاتباتی که انتشارات با کتابراه داشته، به زودی نسخه جدید روی کتابراه بارگزاری میشه و کسانی که از قبل تهیه کردند بدون پرداخت هزینه مازاد، می توانند از نسخه جدید هم استفاده کنند.
سفر به شهر ممنوعه 2 در حال انجام امور مربوط به مجوز ارشاد، صفحه آرایی و ویراستاری است و تا یک ماه دیگر در روند چاپ و پخش قرار خواهد گرفت. لینک مربوط به کتاب سفر به شهر ممنوعه 2 آریو :
https://rezatakalli.com/product/forbiden-city-ario/
محمدعلی –
کتاب خوبی بود❤❤❤❤😍😍😍😍😍😍
رضا تکلی –
متشکرم، خوشحالم که کتاب سفر به شهر ممنوعه برج سیاه رو دوست داشتید